یکی از ویژگیهای روانشناسی سرشتی انسانها نارسیسیسم یا از خود راضی بودن است. این ادراک نسبتن ناآگاهانه همیشه در پس زمینهی شخصیت به رفتارهای انسان با دیگران جلا داده و ارزیابی مستمر و مقایسه با دیگرانی از وجود کلی شخص در جریان آگاهی تزریق میکند. این برداشت مانند همه ی محصولات زیست شناسی توزیعی هذلولی یا زنگوله ای داشته و از احساس پست بودن افراطی تا نارسیسیسم بدخیم که بیماریزا است تغییر میکند.
مانند هر ویژگی دیگری انتهای افراطی هر دو طر ف این توزیع بیماری حساب شده و در روابط اجتماعی اختلال ایجاد میکند. مقداری از خودراضی بودن در اواسط طیف توزیعی برای سلامت روانی و برخورد با دیگران لاز م است. امادر انتهای افراطی کمبود آن باعث میشود که استعدادهای شخص بهعلت احساس خردی و کوچکی در برابر دیگران به منصه ظهور نرسیده و باعث عقبماندگی در رشد اجتماعی خود شخص مبتلا میشود. اما آزاری به دیگران، بجز استثنائا اطرافیان بلافصله وارد نمیشود که باید از این استعدادها در ایجاد سعادت استفاده کنند. اما در وضع افراطی انتهای دیگر که نارسیسیسم بدخیم خوانده میشود، اختلال خطرناکی وجود دارد که شخص مبتلا شبیه به بولدوزری میشود که برای رسیدن به اهداف اکثرن بلند پروازانهاش که فراتر از ذکاوتهای دیگرش هستند، جاده صاف کن خودش شده و از خرد کردن دیگران و پایمال کردن حقوقشان هیچ اِبایی نداشته و مغزشان قادر به درک ادراکات بد و تحقیرامیزی نمیشود که در دیگران ایجاد میکنند.
وجود این امر در کسانی که امور مملکتی را در دست میگیرند باعث میشود تا ادراک کاذبی پیدا کنند که برتر از بقیه بوده و به هیچکس اجازهی دخالت در امور را نداده و از مشقت و بدبختیای که برای دیگران ایجاد میکنند دچار ناراحتی وجدان نمیشوند. اطرافیانی که به فکر منافع شخصی هستند در تشدید این ادراک آتشبیار معرکه میشوند و با القابی بلند پروازانهای ضمیر یا ایگوی بیمار این بیماران را فربه میکنند.
نمونههای وخیمی از این جانوران در تاریخ فراوان بودهاند در عصر ما هیتلر، استالین، پل پات، و ترامپ و خرده دیکتاتورهای دیگر را می توان نام برد. این افراد به این باور کاذب رسیده و میرسند که بهعلت این ادراک کاذب(که در بعضی موارد دال بر پدیدههای جبرانی اختلالات روانی عمیقتری است) به هیچکس اجازه اشتراک در تصمیمها نداده، چون آنها را در سطح خودشان برای این کار نمیتوانند تصور کنند.
نتیجه ی کار این افراد همیشه مشقت برای دیگران و شکست تاریخی خودشان شده و خواهد شد باید مراقب بود به چنین کسانی اجازه ی داشتن قدرت نداده و از پرورش آنها بهشدت جلوگیری کرد.