اینکه دقیقا چه میزان از هوش افراد به ژنتیک آنها ارتباط دارد؛ یکی از موارد بحث برانگیز بین دانشمندان است. ما در حیوانات هم شاهد درجاتی از هوش هستیم که برای بقا آنها حیاتی است. این هوش محدود به جمع آوری غذا، فرار از دست شکارچیان، انجام وظایف گروهی (مانند مورچه ها)، همدلی و مراقبت به کار می رود تا حیوانات شانس خود را برای زنده ماندن از دست ندهند.
اما هوش انسان ابتدا به صورت واکنشی آغاز شد و به انسان های اولیه کمک کرد تا با طبیعت و مشکلات آن کنار بیایند. سپس به انسان کمک کرد تا با توسعه امکاناتش به مبارزه با مشکلات برود و با بهره وری از محیط اطرافش زندگی را برای خود راحت تر کند (مانند کشاورزی). بعدها جوامع انسانی توسعه یافتند و هوش انسان به او کمک کرد تا مهارت ها و تکنولوژی های فوق العاده ای را بدست بیاورد.
عوامل بسیاری در هوش انسان و پرورش آن دخیل هستند اما مانند اکثر صفات انسانی، هوش هم پایه ژنتیکی دارد.
در یک آزمایش که بر روی ۷۸ هزار اروپایی انجام شد عوامل ژنتیکی و ژن های مؤثر بر هوش انسان بررسی شدند. در این آزمایش از روشی خاص برای اندازه گیری هوش استفاده شد که به “g-factor” معروف است.
طی این تحقیق ۵۲ ژن مرتبط با هوش شناسایی شدند که ارتباط ۱۲ تا از این ژن ها با هوش انسان، پیش از این نیز در آزمایش های مختلف اثبات شده بود.
پژوهش جدیدی که توسط پژوهشگران “انجمن علوم اعصاب آمریکا”(SfN) انجام شده، نشان میدهد که بین اندازه نواحی تکامل یافته مغز و نمرات آزمایش هوش، ارتباط ژنتیکی وجود دارد. براساس این پژوهش، ژنتیک به میزان قابل توجهی بر الگوهای گسترش تکاملی مغز انسان مؤثر است.
درپژوهشی جدید که روی ۶۰۰ کودک و بزرگسال صورت گرفته، سهم نسبی عوامل ژنتیکی و محیطی در تفاوتهای قشر مغز در کودکان، کاملاً مشخص نیست.
این پژوهش که توسط “اریک اشمیت”(Eric Schmitt)، از پژوهشگران انجمن علوم اعصاب آمریکا و همکارانش صورت گرفت، نشان میدهد که ۸۵ درصد تفاوتهای فردی در قشر مغز میتوانند ناشی از عوامل ژنتیکی باشند.
محققان به وضوح بیان کرده اند که تنها عامل غالب در تعیین هوش ژنتیک نیست، بلکه ۴۰ تا ۶۰ درصد هوش ارثی است، مابقی آن به محیط بستگی دارد و اکتسابی است.
هرچند در بخش غیرژنتیک هوش نیز مادر نقش فوق العاده مهمی دارد و مطالعات پیشنهاد کرده اند که پیوند بین مادر و بچه برای تقویت هوش بچه یک عامل لاینفک و مهم است.
محققان دانشگاه واشنگتن دریافتند که پیوند عاطفی محکم مادر و فرزند برای رشد بخش هایی از مغز حیاتی است. پس از تجزیه و تحلیل یک گروه از مادران دارای فرزند هفت ساله، محققان دریافتند بچه هایی که از طرف مادر حمایت عاطفی می شوند و نیازهای هوشی آنها برآورده می شود، رشد هیپوکامب آنها ۱۰ درصد بیشتر از بچه هایی است که با مادرشان فاصله عاطفی دارند. هیپوکامب بخشی از مغز است که مسئول حافظه، یادگیری و پاسخ استرس است.
پیوند قوی مادر به بچه احساس امنیت می دهد که وی امکان کاوش دنیای اطراف خود را داشته باشد و در حل مسائل مطمئن باشد. مادرانی که به بچه ها در حل مسائل کمک می کنند و حمایت عاطفی را دریغ نمی کنند، به بچه در رسیدن به پتانسیل های خود کمک می کنند.
در بعضی از مطالعات نشان داده شده است که ژنتیک مادر تعیین کننده میزان باهوشی فرزند خود است. محققان بر این باورند مادر نقش اصلی را در تعیین هوش بچه دارد، زیرا ژن هوش بر روی کروموزوم X یا کروموزوم جنسی مونث حمل می شود و زنان دو تا از این کروموزوم دارند و مردان فقط یکی.
علاوه بر این، امروزه محققان باور دارند که ژن های کارکردهای پیشرفته شناختی که از پدر به ارث می رسد ممکن است به طور خودکار غیرفعال شوند.
در بررسی انجام شده بر روی مغز موش، شش بخش تعیین گردید. سلول های حاوی ژن های پدری در بخش هایی از سیستم لمبیک تجمع می یابند که شامل اعمالی از قبیل سکس، غذا و خشونت است. اما محققان ردی از سلول های پدری در کورتکس مغز نیافتند، بخشی از مغز که عامل پیشرفته ترین کارکردهای شناختی از قبیل استدلال، تفکر، زبان و برنامه ریزی است.
بر خلاف تصور، ژنتیک تنها دلیل با هوش بودن کودکان نیست و عواملی مانند محیط اجتماعی نیز در پرورش هوش انسان نقش بسزایی دارد.
مغز نوزاد از زمان تولد تکامل نیافته و به مرور زمان رشد میکند. بیشترین تاثیرپذیری مغز کودکان از محیط پیرامون در سنین کودکی است و در این بازه زمانی خانواده و محیط اجتماعی نقش بسزایی در میزان هوش کودکان دارند.
از نوزادی تا ۱۲ سالگی ژنتیک کمتر در میزان IQ افراد دخالت دارد و از سن ۱۶ تا ۲۰ سالگی اثر ژن بر IQ بیشتر می شود، در سن کودکی ۵۰ درصد و در سن بزرگسالی ۸۶ درصد ژنتیک بر ضریب هوشی افراد تاثیرگذار است. البته عوامل محیطی نیز بر ژن ها موثر و این تاثیر در افراد مختلف متفاوت است.
IQ یک صفت چند فاکتوری است. محققان تخمین میزنند تا ۵۰۰ ژن در IQ دخالت دارد.
والدین هر دو در میزان IQ فرزندان تاثیرگذار هستند. اضافه شدن و میان کنش ژنهای پدر و مادر موجب IQ می شود. به عنوان مثال در تحقیقات برررسی شده اگر فرزندان دو قلوهمسان باشند تاثیر ژنتیک بر ضریب هوشی این افراد تا ۸۶ درصد است، البته اگر در یک خانواده زندگی کنند اما اگر در خانوادههای جداگانه زندگی کنند ۱۰ درصد IQ آنها تغییر میکند و به ۷۶ درصد میرسد. سهم ژنتیک دو قلوهایی که از دو تخمک جداگانه لقاح پیدا میکنند ۵۵ درصد است، البته اگر در یک محیط پرورش پیدا کنند و اگر در خانواده های مختلف تربیت شوند اثر ژنتیک پایین تر می آید و به ۳۵ درصد میرسد و بیشتر از محیط تاثیر می پذیرند. اثر ژنتیک در خواهر و برادرهای معمولی ۵۰ درصد است و اگر در خانوادههای جداگانه پرورش پیدا کنند. این تاثیر نصف خواهد شد یعنی به ۲۵ درصد میرسد؛ پس اثر ژنتیک با تربیت همراه است.
ژنتیک و محیط بر هم اثر میگذارند. اگر محرکهای محیطی بیشتر باشد و افراد در محیط مناسب پروش پیدا کنند ضریب هوشی افراد بالاتر میرود. به عنوان مثال اگر زن بارداری تا زمان تولد نوزاد دچار سوء تغذیه نشود و کودک را به نحوی مستقل تربیت کند تا حد زیادی بر هوش کودک اثر خواهد گذاشت. تفاوت ژنتیک در افراد وجود دارد، اما محیط به اندازه قابل توجهی بر افزایش IQ کودکان تاثیرگذار است.
برخی معتقد هستند که موفقیت، ارتباطی با IQ ندارد؛ شاید با تمرین و تفکر بیشتر جنبههایی از انواع مختلف تواناییهای مغز پرورش یابد. توانایی مغزی یک عدد خاص است و تواناییهای افراد با هم متفاوت است و بیش از اینکه بر ژنتیک تاکید کنیم بر توانایی افراد تاکید داریم که هر شخص منحصر به فرد است و اگر فرد بر تواناییهای خود ممارست کند در کار موفق خواهد شد.
تغذیه در دوران بارداری تاثیر بسیاری بر زندگی افراد دارد و کمبود ویتامینها در زمان بارداری مشکل تیروئید را در کودکان به وجود میآورد که موجب عقب افتادگی ذهنی کودک میشود. زنان نباید بدون برنامه ریزی قبلی، باردار شوند. مصرف قرص فولیک اسید سه ماه قبل از بارداری ضروری است؛ اگرچه تاثیر مستقیم بر IQ افراد ندارد اما بسیار حائز اهمیت است. قرص فولیک اسید موجب میشود که نقص لوله عصبی در نوزادان کاهش یابد. البته برخی ویروسها، باکتری و انگلها در خانوادهها وجود دارد که موجب عقب افتادگی در کودکان میشود. باید قبل از بارداری از سلامت زنان مطمئن شویم.
مشاوره ژنتیک قبل ازدواج و هنگام باردای به اندازه تغذیه دوران بارداری موثر است و باید جدی گرفته شود تا مشکلات ژنتیکی در کودکان بروز پیدا نکند. زیرا اولین عامل معلولیت در ایران عقبماندگی ذهنی است. هوش حدود ۵ درصد جمعیت از حد معمول کمتر است و دو درصد مردم دنیا نیز IQ آنها از حد متوسط پایینتر است. برخی از این عقب ماندگیهای ژنتیک با مشاوره و تستهای خاص قابل پیشگیری است.
برای صفتهایی مانند قد و وزن که چندین ژن در آن دخالت دارد، تاثیرات ژنتیکی قابل انتظار است، برای مثال انتظار داریم از مادر و پدر قد بلند فرزندی با قد بلندتر از میانگین قد جمعیت متولد شود، برای IQ نیز همین انتظار را داریم. الزامی نیست که کودک به همان اندازه باهوش شود اما تا حد زیادی IQ کودک شبیه خانواده میشود اما طبق قانون جمعیت، IQ افراد بیشتر شبیه جمعیت میشود.
دو قلوهای همسان اگر دو معلم متفاوت داشته باشند در میزان IQ کودکان تفاوت احساس میشود با توجه به اینکه ژنتیک آنها کاملاً شبیه هم است. نوع آموزش و تغذیه در پرورش ضریب هوشی موثر است. حتی افرادی که در شرایط سخت قرار دارند و بیشتر تلاش میکنند از عهده حل معماهای بیشتر بر میآیند. در تحقیقات بین المللی انجام شده به اثبات رسیده که تغذیه، تربیت و مطالعه به میزان زیادی در میزان ضریب هوشی افراد تاثیرگذار است و در کشورهای توسعه یافته IQ مردم نسبت به کشورهای در حال توسعه بالاتر است. از طرفی حضور کودکان در کنار یکدیگر در مراکز آموزشی و مهدهای کودک باعث افزایش ضریب هوشی آنها میشود و بیشتر موضوعات را درک میکنند. تنبیه بدنی و تحقیر نیز تاثیرات منفی بر ضریب هوشی کودکان خواهد داشت.
اگر دیدگاه من رو بخواید بدونید من میگم اگه کسی ژنتیکال با هوش نباشه حتی بهترین اموزش ها هم در موقعیت های انی در طول زندگیش نمیتونه کمکش کنه مورد بعد اینکه iqو eqبا هم متفاوتند و دنیای امروز ثابت کرده که هوش هیجانی یا همون eq هست که بیشتر بدرد میخوره از همه اینها گذشته چه بسا دانشمندان زیادی هستند که از سیاستمداران باهوش ترند اما سیاست و رندی کمتری نسبت به اونها دارند در اخر مثال بزنم یک چوپان زرنگ و با سیاست از یک چوپان سخت کوش و ساده موفق تره چرا چون میدونه گله رو کجا ببره که بخواد کمتر به خودش و بدنش فشار بیاره
اگر دیدگاه من رو بخواید بدونید من میگم اگه کسی ژنتیکال با هوش نباشه حتی بهترین اموزش ها هم در موقعیت های انی در طول زندگیش نمیتونه کمکش کنه مورد بعد اینکه iqو eqبا هم متفاوتند و دنیای امروز ثابت کرده که هوش هیجانی یا همون eq هست که بیشتر بدرد میخوره از همه اینها گذشته چه بسا دانشمندان زیادی هستند که از سیاستمداران باهوش ترند اما سیاست و رندی کمتری نسبت به اونها دارند در اخر مثال بزنم یک چوپان زرنگ و با سیاست از یک چوپان سخت کوش و ساده موفق تره چرا چون میدونه گله رو کجا ببره که بخواد کمتر به خودش و بدنش فشار بیاره