* پژوهشگر مطالعات علم و فناوری در دانشگاه کاسل آلمان
آیا کشورهای با میانگین ضریب هوشی بالاتر، پیشرفته تر و توسعه یافته ترند؟ پژوهشــگران در دهه های اخیر، پژوهشهای دامنــه داری در این زمینه انجــام داده و تــلاش کردنــد ارتباط معنــاداری بیــن میانگین ضریب هوشی ملل مختلف و شــاخص هایی مانند بوروکراسی، رشد اقتصادی، دموکراسی، نرخ خودکشــی، فســاد اداری، میزان زادوولد یا حتی بروز جنگ هــا پیدا کنند. تحقیــق ســال ۲۰۰۸ وراکک ارتباط میــان میزان خودکشــی و آی کیو (IQ) را بررســی می کــرد و پژوهش مایســنبرگ ارتبــاط میزان زادوولــد و میانگین بهره هوشی. این پژوهش ها، ضرایب همبستگی میان آی کیو و شاخص های نام برده را تا حد زیادی توضیح می دهند، اما اصولا چنین پژوهش هایی را، حتی اگر نتایج آنها از خطای محاســباتی یا خطا در داده ها و تحلیل، اســتخراج نشده باشند، نمی توان به عنوان نتیجه قطعی و استاندارد در نظر گرفت. بماند که ضریب همبســتگی بالا، بــه خودی خود چیزی را اثبات نمی کند. مثلا می توان پژوهشــی را صورت بنــدی کرد که در آن، تعداد لک لک ها با نرخ تولد ارتباط تنگاتنگی داشــته باشــد درحالی که هیچ کدام دلیل دیگری نیســت و متغیر سومی در کار است که هم روی تعداد لک لک هــا و هم روی نــرخ زادوولد تأثیر می گــذارد. این عامل ســوم گاهی ممکن اســت پنهان بماند یا اساســا حتی وجود نداشــته باشــد. یعنی ارتباط ظاهــرا معنادار دو عامل یــا دو فاکتور در یک بازه زمانی مشخص، ممکن اســت کاملا تصادفی باشد. این پدیده، موضوع تازه ای نیست.
وب سایت spurious correlationیا همبستگی جعلی، تعدادی از این دست مثال ها را گردآوری کرده اســت تا نشــان دهد این ربط ها اگر به صورت رابطه علت و معلول تفســیر شوند تا چه حد بی معنا هستند. مثلا بین میــزان طلاق در ایالت مین در آمریکا و ســرانه مصرف مارگارین در این کشــور رابطه معناداری با ضریب همبســتگی ۰٫۹۹ وجود دارد. یا حتی جالب تــر از آن، می توان رابطه معناداری میان ســرانه مصرف پنیــر و میزان مرگ ومیر افرادی که در اثــر پیچیدن ملافه در رختخواب جانشــان را از دست می دهند، پیدا کرد.
البته پژوهش هایی که در زمینه ارتباط میان بهره هوشی و فاکتورهایی نظیر توسعه اجتماعی یا علمی انجام شــده اســت، ظاهرا مانند مثال های بالا نیستند و منطق سلیم، از بســیاری از این نتایج، پشتیبانی می کند؛ مثل پژوهش گلاد در ســال ۲۰۰۸ که نشان می داد میان آی کیو و میزان ثبت اختراعات در ملل مختلــف، ارتباط معناداری وجود دارد.
یکــی از بحث برانگیزترین مباحث مطرح شده درخصوص آی کیو و توسعه جوامع، به اثر فلین مشــهور است که به صورت خلاصه می گوید انسان در قرن گذشــته باهوش تر بوده است و درواقع کســی که امروز از ضریب هوشــی متوسط برخوردار اســت، در آغاز قرن بیســتم، فردی باهوش به شمار می رفته است. کسی که امروز ضریب هوشی ۱۰۰ دارد، معادل این اســت که بگوییم در قرن گذشــته ضریب هوشی ۱۳۰ داشته است. بســیاری از پژوهشــگران، برای توجیه اثر فلیــن دلایل مختلفی ذکر می کنند؛ بهبود وضعیت محیط، آموزش، تغذیه، مراقبت های پزشــکی و همچنین رســانه های جمعی. برخی نیز ماننــد مینگرونی فاکتورهای ژنتیکی را عامل این افزایش می دانند. پژوهشــگران دانشــگاه وین، نتایج ۲۱۹ پژوهش از ۳۱ کشــور جهان را که با شــرکت چهار میلیون داوطلب انجام شــده بود، منتشر کردند که ادعای فلین را اثبات می کرد و نشــان می داد بهره هوشی از آغاز قرن بیستم، از سال ۱۹۰۹ تاکنون در هر دهه ســه امتیاز افزایش پیدا کرده است. البته همه با اثر فلین موافق نیستند. نتایج داده های بسیاری، کاملا خلاف ادعای فلین را نشان می دهد یا بیانگر آن است که این رشد یا متوقف شده یا روند آن رو به کاهش گذاشــته است. ضمن اینکه برخی از پژوهشگران نشــان داده اند میزان بالای اختراعات و ابداعــات در علم و فناوری در عهد ویکتوریایی (حد فاصل ۱۸۳۷ تا ۱۹۰۱) بازتاب بهره هوشــی بالای اجتماعی در آن دوران بوده است. ارتباط میان توسعه علمی کشورها و میانگین آی کیو اینکــه عناصــر جدول تناوبی شــیمی را چــه دانشــمندانی از چه کشورهایی کشف کرده اند، شاخصی برای رتبه بندی کشورها در توسعه علمی نیســت. درســت مثل تعداد زیاد مدال های المپیادهای جهانی کشــورها که الزاما نشــان دهنده کیفیت وضعیت آموزشی آن کشورها نیست.
اما خواه ناخواه، رتبه بندی کشورها مثلا بر اساس تعداد برندگان جایزه نوبل، تا حدی بیانگر میزان رشــد و اهمیــت آن حوزه علمی در هر کشــور است. از سال ۱۹۰۱ که بنیادی برای اعطای جایزه نوبل شکل گرفت تا سال ۲۰۱۵ میلادی، درمجموع ۹۶ برنده جایزه نوبل پزشکی از کشــور آمریکا بوده اند. این موضوع اگرچه به صورت خودبه خودی یک فاکتور تعیین کننده برای رشــد علمی یک کشــور مثلا در زمینه پزشکی نیست، اما نشــان می دهد لابد مقدار پژوهش و کیفیت مطالعه در این حوزه، در این کشــور از ســایر کشــورها بالاتر بوده و همین بوده که این تفاوت معنادار را ایجاد کرده است.
بسیار بعید است که به صورت کاملا اتفاقی، بیشــترین تعداد برندگان جایزه نوبل در هر ســه رشته فیزیک و شــیمی و پزشکی از سه کشــور آمریکا و آلمان و انگلستان بوده باشند.
یکی از محتمل ترین فاکتورهای توســعه علمی، خلاقیت و به کارگیری روش های خلاقانه در حل مسائل اســت. گزارش سال ۲۰۱۱، یونســکو، تحلیلی آماری از تعداد دانشــمندان برحســب جمعیت (بر میلیــون نفــر) و همچنین تعداد ثبــت اختراعات را نشــان می دهد و دربرگیرنــده نتایج درخورتوجهی اســت. مثلا این آمار نشــان می دهد اگرچه تعداد دانشــمندان (در میلیون نفر) کشور انگلستان در مقایسه با کشــور آلمان بیشتر اســت، اما این کشــور تعداد اختراعات ثبت شده کمتری نسبت به آلمان دارد. مقایسه چین و روسیه هم حاوی اطلاعات ارزشمندی است. روسیه با وجود تعداد بیشتر دانشمند نسبت به چین، تعداد ثبت اختراع کمتری در مقایســه با چین دارد. بر اساس این آمار، تقریبا به تعداد نیمی از دانشــمندان ژاپن، ثبــت اختراع وجود دارد.
بر اساس بررسی های انجام شده، هنگ کنگ، ســنگاپور، کره جنوبی و ژاپن در صدر جدول میانگین ضریب هوشی ملل دنیا قرار دارند. آمریکایی ها با میانگین ضریب هوشــی ۹۸ باهوش ترین مردم دنیا نیســتند بلکه در جایگاه ۹ ایســتاده اند. با وجود این، ۳۵ دانشــگاه از ۵۰ دانشــگاه برتر جهان، متعلق به ایالات متحده است و طبق آمارها، ۲۶ درصد مقالات علمی دنیا در رشــته های علوم و مهندسی در این کشور تولید می شود.
میانگین آی کیو در استونی، از آلمان بیشتر و در مجارستان هم از آمریکا بالاتر است. اما نه استونی از آلمان توسعه یافته تر است و نه مجارستان از آمریکا. این مسئله بیانگر آن است که دلیل توسعه علمی را نمی توان صرفا با میانگین آی کیو توضیح داد.