نتایج مطالعات مشترک بین انسان و نخستیسانان باعث شکلگیری این فرضیه شده است که ممکن است سخن گفتن و شنیدن موسیقی، مدارهای مغزی مربوط به شنوایی را در مغز انسان شکل داده باشد.
یکی از موارد جذاب برای محققین بررسی ویژگیهایی است که انسان را نسبت به سایر گونهها منحصر به فرد کرده است. در یکی از این موارد محققان دریافتند که انسانها در مقایسه با گونه جانوری با نزدیکترین تطابق ژنتیکی به انسان، حساسیت بیشتری نسبت به زیرایی صدا از خود نشان میدهند. مقصود از زیرایی (Pitch) که آن را با نَواک، زیر و بمی و یا ارتفاع صوت نیز میشناسیم تغییرات در فرکانس صداست که در هنگام گوش دادن به موسیقی تجربه میشود.
ناحیهای مشخص از مغز انسان وجود دارد که در مقایسه با مغز میمونهای ماکاک عملکرد قویتری نسبت به صداهای دارای زیرایی از خود نشان میدهد. نتایج، این احتمال را افزایش میدهد که ممکن است صداهای موجود در موسیقی و گفتگو باعث شکل گرفتن ساختار اساسی مغز انسان شده باشد.
روشی وجود داردکه بصورت قابل اعتمادی نواحی مغزی انسان که نسبت به زیرایی صدا انتخابی هستند، را مشخص میکند.
محققین برای این بررسی، یک سری صدای هارمونیک و یا آهنگین (tone) برای داوطلبین سالم و میمونها پخش کردند. در عین حال، تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی (fMRI) برای ثبت فعالیت مغز در پاسخ به صداها گرفته شد. همچنین محققین پاسخ مغز به نویزهای غیرآهنگین (toneless) را اندازه گرفتند. این صداها از نظر فرکانسی با هرکدام از نواهای پخش شده اصلی مطابقت داشتند.
در نگاه اول اسکنها مشابه به نظر میرسید که مطالعات قبلی را تصدیق میکرد. نقشه قشر شنوایی مغز انسان و میمون نقاط فعال مشابهی داشتند و این مستقل از آهنگین بودن و یا نبودن صداها بود. اما زمانی که محققین بررسی دقیقتری نسبت به دادهها انجام دادند شواهدی از حساسیت بالای مغز انسان نسبت به صداهای آهنگین در آنها دیده شد. در مقایسه بین صداهای پخش شده و نویزهای معادل آن، قشر شنوایی انسان نسبت به قشر میمون واکنش بیشتری از خود نشان میداد.
مغزهای انسان و حیوان پاسخهای مشابهی در رنج فرکانسهای ارائه شده دارند. زمانیکه ساختار آهنگین به صداها اضافه میشد نواحی مشابه در مغز انسان واکنش بیشتری نشان میدادند. این نتایج نشان دادند که میمون ماکاک ممکن است تجربه متفاوتی از موسیقی و سایر صداها داشته باشد. در مقابل احتمالا تجربه بصری ماکاک از جهان پیرامونی خود شبیه به چیزی است که ما داریم. نکته عجیبی که باقی میماند این است که اجداد تکاملی ما در پردازش چه نوع صداهایی تبحر دارند.
آزمایشات بعدی موید این نتایج بود. افزایش اندک حجم صدای آهنگین تاثیر کمی در حساسیت آوایی در دو تا از میمونها داشت.
در نهایت، زمانیکه محققین صداهایی را پخش کردند که هارمونیکهای طبیعی بیشتری برای میمونها داشت نتایج مشابهی مشاهده کردند. اینبار محرکها صداهایی ضبط شده از میمونهای ماکاک بود که بخشی از آنها بصورت نویزدار ارائه میشد. اسکنهای مغزی نشان دادند که قشر شنوایی انسان نسبت به قشر میمون حساسیت بسیار بیشتری در مقایسه نسبی بین صداها و نسخههای نویزدار آن از خود نشان میدهد.
این یافتهها نشان میدهد که گفتگو و موسیقی بصورت بنیادی راهی که مغز زیرایی را پردازش میکند، تغییر دادهاند. این یافتهها میتوانند کمک کنند تا بفهمیم چرا یادگیری تکالیف شنوایی که انسانها به راحتی از پس آن برمیآیند برای میمونها بسیار دشوار است.
منبع National Institutes of Health:
مترجم: عباس پورهدایت، عضو شاخه دانشجویی نقشه برداری مغز