بازخورد عصبی یا نوروفیدبک در اصل نوعی بیوفیدبک است که با استفاده از ثبت امواج الکتریکی مغز و دادن بازخورد به فرد تلاش میکند که نوعی خودتنظیمی را به آزمودنی آموزش دهد. بازخورد به طور معمول از راه صدا یا تصویر به فرد ارائه میشود و از این طریق فرد متوجه میشود که آیا تغییر مناسبی را در فعالیت امواج مغزی خود ایجاد کردهاست یا خیر.
در نوروفیدبک حِسگرهایی که الکترود نامیده میشوند بر روی پوست سر بیمار قرارمیگیرند. این حسگرها فعالیت الکتریکی مغز فرد را ثبت و در قالب امواج مغزی (دراغلب موارد به شکل شبیهسازی شده در قالب یک بازی کامپیوتری یا فیلم ویدئویی) به او نشان میدهند. در این حالت پخش فیلم یا هدایت بازی کامپیوتری بدون استفاده از دست و تنها با امواج مغزیِ شخص انجام میشود.
به این شکل فرد با دیدن پیشرفت یا توقف بازی و گرفتن پاداش یا از دست دادن امتیاز یا تغییراتی که در صدا یا پخش فیلم به وجود میآید، پی به شرایط مطلوب یا نامطلوب امواج مغزی خود برده و سعی میکند تا با هدایت بازی یا فیلم، وضعیت تولید امواج مغزی خود را اصلاح کند.
مطالعات درباره نوروفیدبک تقریباً از دهه ششم قرن بیستم میلادی آغاز شدهاست و هنوز هم یکی از حیطههای فعال پژوهشی در علوم مغز است.
تاریخچه
تولد و شروع به کار نوروفیدبک به سال ۱۹۵۸ بر میگردد، جویی کامیا، روانشناس، استاد دانشگاه شیکاگو برای اولین بار توانست به فردی آموزش بدهد تا امواج مغزی خود را کنترل نماید. کامیا در آزمایش خود یک الکترود در پشت سر در نیمکره چپ نصب کرد و از آزمودنی خواست تا حدس بزند که چه زمانی باند فرکانسی آلفا در مغز وی غالب است. کامیا در زمانی که آزمودنی درست و یا اشتباه حدس میزد به وی اطلاع میداد. در روز دوم آزمودنی در ۶۵ درصد از موارد و در روز چهارم در ۱۰۰ درصد موارد توانست حضور باند فرکانسی آلفا را درست تشخیص بدهد. در آزمایش دومی که توسط کامیا صورت گرفت از آزمودنی خواست در زمانی که وی میخواهد از ورود به حالت آلفا جلوگیری کند و یا وارد این مرحله شود. نتایج آزمایش او نشان داد که مردم قادر هستند امواج مغزی خود را کنترل کنند و در مسیری که علاقمند هستند آنرا هدایت نمایند.
در سال ۱۹۶۵ باری استرمن روانشناس و محقق خواب شروع به پژوهشی بر روی امواج مغزی در گربهها کرد. استرمن به ۳۰ گربه آموزش داد تا برای دریافت غذا اهرمی را فشار بدهند در مرحله بعدی از آزمایش وی یک صدا را اضافه کرد. گربهها بایستی منتظر میماندند تا صدا متوقف شود و بعد اهرم را فشار دهند. بعد از اضافه کردن این متغیر گربهها وارد یک حالت منحصر بفرد شدند. در این مرحله آنها تا پایان متوقف شدن صدا بینهایت هشیار و گوش به زنگ بودند درست مانند زمانی که در طبیعت میخواهد شکار کنند. در این حالت باند فرکانسی بتا پایین و یا ریتم حسی حرکتی در مغز گربهها فعال بود. در طی ۱۲ ماه استرمن و همکارانش توانستند به گربهها آموزش بدهند تا این باند فرکانسی را افزایش و یا کاهش دهند.
منظور از فیدبک چیست ؟
امواج مغزی ما غیر ارادی هستند و نمی توانیم خودمان آن را تغییر بدهیم برای همین باید یک فیدبکی به بیمار داده شود تا بتواند این امواج را تغییر دهد.این سیستم به شما فیدبک ارائه می دهد این فیدبک از طریق اجرای یک فیلم و یا شنیدن یک صدا ارائه می شود. به عنوان مثال وقتی مقدار خاصی از امواج بتا را در مغز تولید می کنید ، فیلم به طور کامل پخش می شود اما به محض اینکه میزان هوشیاری شما کم شود، فیلم شروع به محو شدن می کند و به این شکل متخصصین توانبخشی شناختی سریع متوجه می شوند که چطور با تغییر فعالیت مغز به شکلی که آموزش می دهند از محو شدن فیلم جلوگیری می شود. وقتی الگوی جدید مغزی را یاد گرفتید و تمرین کردید مغز این الگو را به خاطر می سپارد .بررسی ها نشان می دهند که مغز از فیدبک های دریافتی یاد می گیرد و بعد از آموزش تغییرات چشمگیری در فعالیت مغز اتفاق می افتد.
تغییر مغز چگونه اتفاق می افتد؟
برای مثال بچه ها در نوروفیدبک یاد می گیرند که یک بازی ویدیویی انجام دهند ، آنها هیچی نمی خوانند و یا نمی نویسند بلکه مغز ها آنها این یادگیری را سازماندهی می کند.چطور یاد می گیرید تعادل خود را روی دوچرخه حفظ کنید شاید یک نفر در ابتدا به شما آموزش دهد اما آخر این مغز شما است که تعادل را شکل دهی می کند . نوروفیدبک هم همین کار را می کند و وقتی مغز به این شکل چیزی را یاد بگیرد به هیچ عنوان فراموش نمی کند البته استثناهایی وجود دارد مانند آلزایمر و یا مشکلات عصبی اما به هر حال باز هم راه هایی برای آموزش مغز وجود دارد.اما در جلسات درمانی چه اتفاقی می افتد؟
در جلسات درمانی معمولا دو مانیتور وجود دارد مانیتوری جلوی مراجعه کننده و دیگری رو به روی درمانگر . از طریق برخی بازی ها و فیلم های شبیه سازی شده مراجعه کننده باید طوری متمرکز بنشیند که این بازی ها را هدایت کند . این بازی ها از طریق دست یا موس و یا … هدایت نمی شوند بلکه از طریق امواج مغزی هدایت می شود و بازی آغاز می شود .هر جایی که آموزش ها که از قبل توسط درمانگر داده شده ، اجرا شود . بازی حرکت می کند و امواج مغزی تقویت می شود و بعد از مدتی مراجعه کننده یاد می گیرد که چطور خود را متمرکز کند تا بتواند امواج مغزی خود را به حالت بهینه دربیاورد . به این طریق مغز شرطی می شود که فعالیت های مغز به حالت بهینه می شود و بعد از چند جلسه مغز یاد می گیرد که به طور خودکار در نبود دستگاه و در شرایط مشکل ساز تمرکز کند و بتواند امواج مغزی را اصلاح کند.
باید دانست که نوروفیدبک در مرحله پژوهشی قرار دارد. نوروفیدبک باید صرفاً برای برخی اختلالات روانی خفیف مورد استفاده قرار گیرد و در عین حال تأثیر این درمان در مقایسه با درمان های استاندارد دارویی کمتر است و استفاده از آن در درمان افسردگی شدید یا اعتیاد مردود است. همچنین با یکی دو بار به کار بردن نوروفیدبک در دوره امتحانات، نمی توان تمرکز را افزایش داد و ادعای مراکز درمانی درباره توانمند کردن یک شبه دانش آموزان برای حفظ کردن درس ها دروغ است اما با گذراندن جلسات مداوم درمان، می شود تمرکز را تا حدی بیشتر کرد که به این ترتیب، توانایی حفظ کردن هم در فرد افزایش پیدا می کند. صرع، اختلال کاهش توجه (بیش فعالی)، بیماری های اضطرابی همچون وسواس، افسردگی در سطح خفیف، اختلالات یادگیری مانند اختلال در خواندن و نوشتن، از جمله مواردی است که در مقالات پژوهشی به درمان آنها با نوروفیدبک اشاره شده است و همچنین در برخی مقالات گفته شده که می توان با این روش درمانی، کارکرد مراجع را برای افزایش مهارت هایی همچون نواختن آلات موسیقی، تغییر داد. هنوز شیوه درمان نوروفیدبک وارد کتاب های معتبر اعصاب نشده است .
با عرض سلام و خسته نباشید و تشکر بابت مطالب مفیدتون.یه سوال داشتم از خدمتتون در مورد بحث تاریخچه نوروفیدبک و افرادی چون جویی کامیا و استرمان و اونم اینکه رفرنس این مطالب کجاست و از چه منبعی استفاده شده است.
با تشکر ازشما و سایت خوبتون
با عرض سلام و خسته نباشید و تشکر بابت مطالب مفیدتون.یه سوال داشتم از خدمتتون در مورد بحث تاریخچه نوروفیدبک و افرادی چون جویی کامیا و استرمان و اونم اینکه رفرنس این مطالب کجاست و از چه منبعی استفاده شده است.
با تشکر ازشما و سایت خوبتون
با سلام و عرض خدا قوت.مطالبتون در ارتیاط با نوروفیدبک بسیار اموزنده بود.خواستم اگر امکان داره منبع رو هم بفرمایید.باتشکر
Hanno W. Kirk (editor) Restoring the brain : neurofeedback as an integrative approach to health